مفهوم خودابرازگری را اولین بار از زهرا کاشفی شنیدم و همین اواخر از آروین اردکانی.

در موردش سرچ که کردم به این درس متمم رسیدم و چه‌قدر شفاف ابهایم را در مورد آن جواب داد.

“ناتانیل براندن در کتاب روانشناسی عزت نفس مهارت ابراز وجود یا جرأت ورزی را چنین تعریف می‌کند: جرات‌ورزی یا ابراز وجود یعنی اینکه من به خواسته ها و نیازها و ارزشهای خودم احترام بگذارم و به دنبال شیوه‌هایی باشم که آنها را به شکل مناسب ابراز کنم.”

مهارت ابراز وجود در میانه طیف ِ رفتار تهاجمی و رفتار منفعلانه و بدون واکنش قرار دارد.

 

کوتاه آمدنهای نخواسته، نگفتنهای مانده در دل، رابطه‌های نداشته بخشی از زندگی زیست‌نشده ما را شکل می‌دهند. ما دلیل این رفتارنکردنها را رعایت و ملاحظه حال خود و دیگران می‌پندارانیم (!) اما در دل از نگفتن و ابراز نکردن پشیمانیم و خودمان را برای نگفتنها و دفاع نکردن از خود سرزنش می‌کنیم درحالی‌که جایی در وجود خود می‌دانیم علت اینها ترس و تهدید از طرد شدن و تنهایی بوده.

ما جلوی این شارش رفتاری را می‌گیریم و در خود حبس می‌کنیم و روزی ممکن است همه این کوتاه آمدنها و رفتارهای منفعلانه را با یک تکانش و خشم ناگهانی مهیب بروز دهیم و خودمان نیز از این همه برافروختگی تعجب کنیم، مثل سدی که آنقدر آب پشت آن جمع شده و سرریز آن باز نشده که برای رهایی از این همه حجم ِ فشار، ناگزیر از شکاندن سد است.

 

آروین یک هفته تمرین خودابرازی داده بود. (و هنوز هم ادامه دارد) تمرین سخت ولی شدنی‌ و مکشوفانه‌ای بود، گاهی موفق می‌شدم و گاهی هم نه ولی به قول شاهین کلانتری تمرین یعنی تحمل شکستهای پیاپی.

بعضی از تمرینها و تجربه‌هایم:

تجربه نه گفتن؛ اینکه من حق دارم درخواست ضامن بانکی همکاری را رد کنم. شاید احساس عذاب وجدان داشتم ولی درنهایت از این خودابرازی و قدرت نه گفتن خوشحالم.

دفاع کردن از اینکه اگر کسی ظاهر مرا نمی‌پسندد این نظر اوست نه من و این راضی بودن خودم را بیان کنم و خوشحال باشم از بیان آن.

تجربه جرات و جسارت؛ اولین بار در سایت محمدرضا شعبانعلی کامنت گذاشتم و وبلاگم را معرفی کردم.

تجربه محق بودن خودم؛ اینکه به خودم حق بدهم وقتم برای خودم است و اجازه ندهم دیگران، همکاران این وقتم را با حرفهای بیهوده به سرقت ببرند.

تجربه بیان مسئله حل‌نشده در ذهنم؛ اینکه برای دوستم ویس بفرستم و مسئله‌ای را که یک سال است ذهنم را مشغول کرده ازش بپرسم و بعد که جواب داد خیالم راحت شود.

 

از این تمرینها و تجربه‌ها فهمیدم حالم با ابراز کردن، با توجه کردن به نیازها و بیان خودم بهتر است، گفتگوهای منفی ذهنم کمتر است، قضاوتهایی که در حق خود و دیگران کرده‌ام اشتباه بوده. وقت بیان کردن اتفاق مهیبی نمی‌افتد! ما فقط نظرمان را بیان کرده‌ایم. ارتباطمان با دیگران و حسمان نسبت به آنها بهتر خواهد شد و گاهی هم هنوز نمی‌توانیم ابراز کنیم و تمرین شکست می‌کنیم.

به گمانم ابراز کردن، احساس دیده شدن را ارضا می‌کند.