در دوره آموزشی تحول عالی آقای محمود پیرحیاتی شرکت کردهام و یکی از مباحثی که ایشان توضیح میدهد درمورد MBTI است. قبلا آزمون مربوط به این مدل شخصیت شناسی را داده بودم و تیپ شخصیتیام را متوجه شده بودم.
راستش قبلا وقتی رفتار و واکنش از نطر خودم عجیبِ یک نفر را میدیدم به این فکرمیکردم که چهطور او میتواند این همه ویژگیها و رفتارهایش متفاوت باشد، درست برعکس من رفتار کند؟! چهطور میتواند خودش را به راحتی ابراز کند؟! و سوالهای دیگری که علتش را متوجه نمیشدم.
از طرف دیگر بعضی از همین مقایسهها باعث میشد خودم را آدم غیر معمولی تصور کنم، غیر معمولی از این جهت که تفکراتم، نوع نگاهم به زندگی متفاوت از اطرافیانم است و آنها زندگی شجاعانهتری دارند.
وقتی فایل صوتی توضیحات ایشان را گوش دادم، متوجه شدم ویژگیهایی که دارم اتفاقا عادی است، عادی است که آدم محتاطی باشم، نسبت به انجام پروژههای جدید شک و تردید داشته باشم، آدم جدیای باشم و از صحبتهای روزمره خسته شوم اما چون در اطرافم شبیه خودم را نمیدیدم، فکرمیکردم این رفتارها و افکار غیرعادی است.
سهیل رضایی درمورد تفاوت آدمها و محیطشان مثال شوخ و جالبی میزد، اینکه آدمها شبیه میوه هستند. یک نفر ممکن است سیب باشد ولی در محیطی زندگی کند که همه گلابیاند. او دائم خودش را با بقیه مقایسه میکند که چرا شبیه دیگران نیست و میخواهد به اجبار هم که شده خودش را به شکل گلابی دربیاورد درصورتی که باید بفهمد میوه متفاوتی است و اجتماع خودش را پیدا کند.
فکرمیکنم ما آدمها با فهمیدن اینکه متعلق به چه اجتماع و قبیلهای هستیم رابطه، رفتار و زندگی راضیکننده و شادتری خواهیم داشت.
ثبت ديدگاه