تجربهها و مسئولیت یک مجموعه جدید میتواند ما را نسبت به احساس، رفتار و عملکردمان آگاه کند؛
فهمیدهام جزء آن آدمهایی هستم که حداکثر تلاششان را میکنند تا کارها و مسئولیتها را فقط خودشان انجام دهند، حتی مسئولیتهایی که باید به دیگری واگذار کرد.
این روش شاید در کوتاهمدت برای تسریع امور مفید باشد، اما بعد از مدتی آن را به مجموعهای دفرمه تبدیل کردهایم که تقسیم وظایف در آن به درستی صورت نگرفته. یک نفر به جای چند نفر کار میکند و عامل این اختلال خود ما هستیم.
حالا فهمیدهام که میشود و باید کارها را به دیگری سپرد تا از حجم این همه فشار کم کرد، تا دیگری یاد بگیرد و ملزم شود که مسئولیتی دارد و باید انجامش دهد، تا خودمان یاد بگیریم حتی اگر آن کار انجام نشد، صبوری کنیم، آسمان به زمین نمیآید و میشود آن را کمی به تاخیر انداخت تا اویی که باید، آن کار را به سرانجام برساند.
همین رفتار کردن را میتوانیم به همه زندگیمان تعمیم دهیم، به اینکه علاوه بر موضوعات کاری، کی و کجا خواستهایم به تنهایی از پس کارها بربیاییم و بیش از حد از وجود خود خرج کردهایم.
ثبت ديدگاه