کتاب خلق یا نفرت، افراد موفق دست به کاری می‌زنند را از سال ۹۶ دارم، خواندنش ماند برای همین هفته قبل. در مورد این کتاب مطمئن شدم زمان خواندنش باید فرا می‌رسید تا آن را بخوانم.

این کتاب در مورد خلاقیت است؛ هیچ بعید نیست که در حین خواندن این کتاب ایده‌های جدیدی به ذهنتان برسد، آنها را دست کم نگیرید و برای آنها کاری کنید.

دن نوریس نویسنده این کتاب انگار نشسته روبروی ما -مایی که در جستجوی روزنه‌ای از نور برای دنبال کردن آن و برخاستن و دوباره شروع کردن هستیم- از تجربه‌های شکست، نفرت، پیروزی، نوشتن کتاب، کارآفرینی و کلمه‌های آدمهای بزرگ می‌گوید. او که انگار اندیشه‌های ما را از بر خوانده باشد، از موضوعهایی می‌نویسد که در دل ما می‌گذرد اما قادر به بیانش نبوده‌ایم. و وقتی آنها را می‌خوانیم، به درستیِ آنها اعتراف می‌کنیم و با شور و اشتیاق و گاهی حسرت، می‌گوییم “آره آره واقعا! این رو تجربه کردم.”

نویسنده این اطمینان خاطر را به ما می‌دهد که ترسهای ما برای شروع کردن طبیعی است، طبیعی است که نومید شویم، به ادامه دادن شک کنیم، از آدمهایی که کاری کرده‌اند و اما ما هنوز نه، نفرت داشته باشیم. اما اینها بهانه‌ای برای دست به کاری نزدن نمی‌شود.

 

او نفرت را اینگونه تعریف می‌کند: “اساسی‌ترین نکته این است: اگر چیزی خلق می‌کنید، پس خلاقید. در غیر اینصورت اگر دست به کاری نمی‌زنید، چیزی در حال متوقف کردن شماست. من این را نفرت می‌نامم.”

احتمالا همه ما این احساس توقف، مانع و مقاومت را تجربه کرده‌ایم. دوست داشته‌ایم شغل جدید، رابطه جدید، کسب و کار جدیدی را تجربه کنیم اما صدایی از درون، ما را به انجام ندادن تشویق کرد و ما هم این صدا را باور کردیم و رویای خود را متوقف کردیم.

 

کتاب پر است از نقل قولهای جذابی که با آنها فصلهای کتاب را شروع کرده و حرفهایش را پیرامون آن نوشته.

جمله‌هایی از این کتاب را اینجا نوشته‌ام؛

– تنها به این دلیل که چیزهایی که خلق کرده‌اید، به سرعت به موفقیت دست پیدا نکرده‌اند یا توسط مردم دور و برتان اهمیت داده نمی‌شوند، خودتان را حذف نکنید.

– تردیدهای ما خائنینی هستند که با ترساندن ما از حمله در موقعیتهای مناسبی که اغلب می‌توانیم پیروز شویم، سبب شکستمان می‌شوند. ویلیام شکسپیر

– اگر انتخاب شما خلق نکردن باشد، نفرت پیروز می‌شود.

نفرت جوری با آنها [آدمهایی که گفتگوی ذهنی منفی درمورد خود دارند] صحبت می‌کند که خودشان هرگز اینگونه با دیگران صحبت نکرده‌اند.

– مردم معمولا از فرصتها استفاده نمی‌کنند مگر اینکه از حصول به نتیجه مطمئن باشند اما به ندرت برای چیزهای خلاقانه نتیجه تضمین شده است.

– اگر با فرزندانتان تنها به دلیل عذاب وجدان وقت بگذرانید، شما پدر به دردنخوری خواهید بود.

– ما پروژه‌های بزرگ را به تعویق می‌اندازیم چون تنها بخشهای سخت آن را می‌بینیم، بنابراین اصلا شروع نمی‌کنیم.

– با مردم درباره خودشان صحبت کنید، آنها ساعتها به شما گوش می‌دهند. درباره خودتان با آنها صحبت کنید، به شما هیچ توجهی نمی‌کنند. دیل کارنگی

– شایستگی به اعتماد به نفس منجر می‌شود.

– همیشه هم نیاز نیست بهترین در دنیا باشید تا کاری را با موفقیت به انجام برسانید.

– آدمهای زیادی هستند که فقط کارهای دیگران را نقد می‌کنند. آنها نبرد را به نفرت باخته‌اند و اکنون کنترل امور به دست نفرت است.

– اگر دنبال کردن شور و اشتیاقتان شما را به شور و اشتیاق بیشتری ترغیب نمی‌کند، پس سود آن چیست؟

– اگر مشتاق به نمایش گذاشتن کارهای هنری [خودتان] هستید اما به کار هرروزه بر روی بوم نقاشی علاقه‌ای ندارید، پس احتمالا شروع یک کسب و کار هنری بهترین ایده برای شما نیست.

( در صفحه اینستاگرام آقای شهاب اناری جمله‌ خیلی جالبی خواندم شبیه همین؛ “انسانها می‌گویند می‌خواهند تغییر کنند اما چیزی که واقعا می‌خواهند تجربه زندگی بعد از تغییر است، نه خود تغییر.”

– اما موفقیت از دلخوشی و راحتی به دست نمی‌آید، موفقیت از ایجاد و خلق مستمر حاصل می‌شود.

– بیشتر از آنکه مصرف کننده باشید، خلق کنید.

بیشتر افراد فقط مصرف‌گرا هستند، آنها تلویزیون می‌بینند کتاب و پستهای وبلاگی می‌خوانند، دوره‌های آموزشی می‌گذرانند و تواناییهایشان را بهبود می‌بخشند. آنها آنقدر مشغول مصرف گرایی‌اند که دیگر وقتی برای خلق ندارند.

(ما بیشتر مصرف‌کننده‌ایم یا تولیدکننده؟!)

 

-آنقدر خلق کنید که نتوانند شما را نادیده بگیرند.

-اگر ندایی از درونتان به شما بگوید که نمی‌توانید نقاشی کنید، آنگاه به طور قطع نقاشی و آن صدا هر دو با هم ساکت می‌شوند. وینسنت ونگوگ (جمله عجیبی است!)

-در پروژه‌های بزرگتر، مردم مشکل‌ترین بخشهای پروژه را در ذهن خود تجسم کرده و به این ترتیب نفرت به درونشان خزیده و آنها را می‌ترساند.

-هیچوقت در توان خودم نمی‌دیدم که بتوانم کتابی بنویسم تا اینکه تمام مواردی که می‌خواستم درموردشان صحبت کنم را ابتدا لیست کرده و سپس در حین نوشتن درباره هر یک از آنها، دوباره چکشان کردم.

-چیزی در تغییر چشم‌انداز وجود دارد که شما را در وضعیت خلق قرار می‌دهد.

-تا وقتی که داغید بنویسید. نویسنده‌ای که ثبت ایده‌هایش را به تعویق می‌اندازد اثربخشی آنها را از این می‌برد. او نمی‌تواند ذهن مخاطبش را به آتش بکشد. هنری دیوید تریو

 

پی‌نوشت: تصویر کتاب را از سایت هولوسن برداشته‌ام.