پیشنوشت: وقتی قول نوشتن دوباره را میدهیم، این تضمینی نمیشود که ادامه دهیم، این را از همین وقفهی بیش از یک ماه ِ بین این پست و پست قبلی فهمیدم اما همچنان دوست دارم اینجا بنویسم و با همین جملههای کوتاه، تجربههای حتی به اشتباهم را بیان کنم.
*نوشتن را شروع کنید حتی اگر نمیدانید چه میخواهید بنویسید.
*دشواریها، ناملایمات، به ستوه آمدنها، فراموش کردنها و قدر ندانستنها هست، از طرف خودمان و دیگران به خودمان. مهم است قبل از این که به منطقهی شکست و fatigue برسیم، خود را احیا کنیم؛ با گریه، با سکوت، تنفس عمیق، با مرخصی رفتن، دوری کردن از آدمها، قدم زدن، صحبت با یک آدم امن. (این بحث فتیگ را از جای دیگری آموختهام.)
*بعضی وقتها اجتناب از بعضی آدمها شدنی نیست. در کنارشان هستیم و فکر میکنیم آزارمان میدهند اما بخشی از این آزار ماییم، ماییم که نسبت به رفتار و گفتار او حساس شدهایم و اعمال او را به خود نسبت میدهیم.
برای او (آنها) اگر کمکی از ما ساخته است انجام دهیم، درخواست ثبت نام کنکور ارشدش را قبول کنیم، برایش چای بریزیم و با او چای بنوشیم. به احتمال زیاد چند روز بعد، از همان او که باعث آزارتان شده، در مورد خودتان خواهید شنید رفتارت خیلی بهتر شده، تغییر کرده! و شما میدانید این کارها را محض خاطر آرامش خودتان و صاف کردن قلبتان انجام دادید.
*تضادهای زندگی میتواند انسان را ویران کند؛ در میانه قرار داریم و از دو جهت ِ مخالف کشیده میشویم. بدون یاری آن کس که برای این تضادها جواب پیدا کرده، نمیتوانیم خود را از احساس عدم تعلق نجات دهیم.
*اگر احساس میکنید زمان اتمام رابطهای کاری یا دوستی به پایان رسیده، حق با شماست. آن را با احترام و قدردانی تمام کنید.
*آیا خدا هم نمیداند؟
*مهم است بدانیم نیت از کارهایی که برای خود و یا دیگری کردهایم چه بوده! از سر عادت، یا عشق یا ترس از طرد شدن. از خود قهرمان کذب نسازیم.
*کاش میشد کلام، صدا، لحن و نگاه بعضی آدمها را تا ابد با همان کیفیت اصلی در خاطر نگه داشت و دوباره دید و دوباره شنید؛ برای وقتهایی که خستهایم، برای وقتهایی که به منطقه شکست نزدیک شدهایم، برای وقتهایی که خودمان هم خود را فراموش کردهایم. این یادمان میآورد که تنها نبودهایم.
*خدا هم احساس دارد، شگفت نیست؟!
*اگر در خواب دیدید خارج از کشور هستید ولی نمیدانید در دبی هستید یا نروژ، حتما سوال بپرسید برای اینکه بعد از بیدار شدن تصوری از دبی یا نروژ داشته باشید.
*گاهی رها کردن آنچه نداریم، به دست آوردنش را حتمی میکند.
*از آدمهایی که در شغلشان بیش از وظیفهشان مسئولیت میپذیرند، قدردانی کنید. حتی یک پیام ساده که شما انسانی قوی و مسئولیتپذیر هستید، میتواند او را از درخواست استعفایش منصرف کند.
*از دست خطتان میتوانید بفهمید حالتان خوب است یا نه.
*سوالهایی که صرفا فضولیتان را افشا و ارضا میکند، نپرسید. آنها در زمان مناسب بدون این که آن سوال را به زبان بیاورید، جواب داده میشوند، صبور باشید.
*اگر برای نوشتن، موضوع کم آوردید صفحههای صبحگاهیتان را بخوانید.
[…] جدید بهانهی خوبی شدهاند برای نوشتنم. سری اول و دوم و سوم […]