تازه ترین نوشته های من
وطن نوشتن
انگار هزار سال است اینجا نیامدهام، هزار سال است از اینجا دور بودهام اما قلبم با نوشتن بوده هر روز، هر روز، هر روز و هر روز مینوشتهام، مینویسم. اینجا خانه امنی است برای نوشتن [...]
چند تجربه دیگر
پیشنوشت: وقتی قول نوشتن دوباره را میدهیم، این تضمینی نمیشود که ادامه دهیم، این را از همین وقفهی بیش از یک ماه ِ بین این پست و پست قبلی فهمیدم اما همچنان دوست دارم [...]
چند تجربه
سلام پیشنوشت؛ بیشتر از یک ماه است اینجا چیزی ننوشتهام و دلم برای نوشتن در وبلاگم تنگ شده. تصمیم گرفتم چیزهایی را که در این مدت تجربه کردهام، حتی به غلط! بنویسم. هم حس نوشتنم [...]
به بهانۀ فیلم روز موش خرما
فیلم روز موش خرما (Groundhog Day) درمورد فیل کانور، گزارشگر هواشناسی است که در روز دوم فوریه، اتفاقا روزی هم که مطابق میلش نیست، در سیکل تکراری همان روز میافتد و آن روز را به [...]
دایرۀ بودن
از دایرۀ بودن -حضور در یک مکان، شغل یا زندگیِ یک آدم دیگر- که خارج میشویم، خودمان را دیگران را رفتارمان را آن دایره را بهتر میبینیم. میبینیم اوضاع آنقدر که در دایره، وخیم مینمود [...]
سبکرُوان ز غم آزادند*
شب ِ روزی که فهمیدم جواب آزمایش کوویدم مثبت شده، انگار باری را از روی دوشم برداشته بودند. شش ماه مسئولیت، بار سنگینی بود و این یک ماه اخیر هم توانم را ازم گرفته [...]
دیدار با خود
آدمهایی وارد زندگیمان میشوند تا ما را به خودمان یادآور شوند، آدمهایی معمولی در یک روز معمولی، در یک روزِ از همان همیشگیها. آدمهایی که شبیه ما هستند اما اطراف ما حضور ندارند. مسئله آن [...]
آدمهای معنادار زندگیمان
خیلیها بودهاند که نمیشناختهام و آنها را دوست نمیداشتهام، خیلیها هستند که نمیشناسم و آنها را دوست نمیدارم. گمان میکردم این حس ِ غیر طبیعی، این عدم علاقه و بیتفاوتی ناشی از اشکال عملکرد احساسیام [...]
آن ِ شادی
شادیهایی هست که عجیب به دل آدم مینشیند، آدمهایی هستند که عجیب باعث این شادی و وجد میشوند، آنقدر که دوست داری دوباره همان لحن، همان گفتگو، همان کار را انجام دهی تا بار دیگر [...]