تازه ترین نوشته های من
معمولی یا ایدهآل؟
پیشنوشت: به این نتیجه رسیدهام بعضی وقتها اگر به اختیار خودمان باشد، انجام بعضی کارها، گفتن بعضی حرفها، نوشتن از بعضی چیزها را هیچوقت انجام نمیدهیم یا انجام آن را آنقدر به تعویق میاندازیم که [...]
چند تجربه جدید- سری چهارم
پیشنوشت یک: چقدر نوشتن بعد از ماهها سخت میشود، احساس میکنی ذهنت خالیست و چیزی برای نوشتن نداری. اما میخواهم بر این حس گس غلبه کنم و بعد از ماهها اینجا بنویسم هرچند کوتاه، هرچند [...]
چند تجربه جدید
پیشنوشت: مثل قبلترها دلم برای نوشتن تنگ شده، چه چیزی باعث میشود از امکان نوشتن دست بکشیم و چیزهای دیگر ما را اغنا کند؟ اغنا میکند؟! این چند پاراگراف تجربههای اخیرم است، دوست داشتم اینجا [...]
وطن نوشتن
انگار هزار سال است اینجا نیامدهام، هزار سال است از اینجا دور بودهام اما قلبم با نوشتن بوده هر روز، هر روز، هر روز و هر روز مینوشتهام، مینویسم. اینجا خانه امنی است برای نوشتن [...]
چند تجربه دیگر
پیشنوشت: وقتی قول نوشتن دوباره را میدهیم، این تضمینی نمیشود که ادامه دهیم، این را از همین وقفهی بیش از یک ماه ِ بین این پست و پست قبلی فهمیدم اما همچنان دوست دارم [...]
چند تجربه
سلام پیشنوشت؛ بیشتر از یک ماه است اینجا چیزی ننوشتهام و دلم برای نوشتن در وبلاگم تنگ شده. تصمیم گرفتم چیزهایی را که در این مدت تجربه کردهام، حتی به غلط! بنویسم. هم حس نوشتنم [...]
به بهانۀ فیلم روز موش خرما
فیلم روز موش خرما (Groundhog Day) درمورد فیل کانور، گزارشگر هواشناسی است که در روز دوم فوریه، اتفاقا روزی هم که مطابق میلش نیست، در سیکل تکراری همان روز میافتد و آن روز را به [...]
دایرۀ بودن
از دایرۀ بودن -حضور در یک مکان، شغل یا زندگیِ یک آدم دیگر- که خارج میشویم، خودمان را دیگران را رفتارمان را آن دایره را بهتر میبینیم. میبینیم اوضاع آنقدر که در دایره، وخیم مینمود [...]
سبکرُوان ز غم آزادند*
شب ِ روزی که فهمیدم جواب آزمایش کوویدم مثبت شده، انگار باری را از روی دوشم برداشته بودند. شش ماه مسئولیت، بار سنگینی بود و این یک ماه اخیر هم توانم را ازم گرفته [...]