این روزها کار ویرایش یک کتاب را انجام میدهم. بعضی وقتها ساعتها بدون وقفه این کار را انجام میدادم اما بعد که دوباره برمیگشتم و آن را میخواندم، با تعجب و با ناراحتی از خودم میپرسیدم چرا با وجود ساعتها تلاش هنوز در آن اشکال هست، چرا من این کلمههای اشتباه را ندیدهام؟! متوجه شدم کار زیاد پیوسته، به معنای بازدهی بیشتر نیست. ما نیاز داریم تا توقف کنیم، فاصله بگیریم تا مغزمان بازیابی شود، تازه شود. نیاز داریم به چیزی به جز آن کار فکر کنیم و آن را رها کنیم. و این به معنای خودخواهی نیست، به معنای کم کار کردن و وقت تلف کردن نیست. ما فکر میکنیم داریم مفید به پیش میرویم اما در واقع چنین چیزی نیست. برعکس، در کار زیاد پیوسته ما مجبور میشویم دوباره برگردیم و آن مسیر را با دقت بیشتری بررسی کنیم، و این یعنی نیاز به زمان بیشتر اما بعد از توقف، بعد از فاصله گرفتن و بعد برگشتن، احتمال خطای ما کمتر خواهد بود و این یعنی نیاز به زمان کمتر و احساس بهتر نسبت به خودمان و کارمان.
ثبت ديدگاه