بیشتر وقتها از نوشتن بعضی چیزها ترس داشته‌ام، ترس به خاطر نگاه دیگران، مسخره شدن، ترس از ساده‌لوح نشان‌ داده شدن، ترس از این چه نوشتنها، ترس از برملا شدن این ترسها! اما می‌بینم و فهمیده‌ام همه اینها هیچ است، ما آنچنان که خودمان فکر می‌کنیم برای دیگران مهم نیستیم، ما زیادی به خودمان اهمیت می‌دهیم! این به معنای منفی نیست، اتفاقا از بار مسئولیت فرضی‌مان که فکرمی‌کردیم باید همه چیز بی‌نقص باشد تا خرده‌ای به ما وارد نشود، کم می‌کند و راحت‌تر می‌توانیم حرفهایمان را بیان کنیم.

‌پی‌نوشت: سوالی را شنیده بودم که پرسیده بود اگر حرف مردم نبود، چه کارهایی انجام می‌دادید؟ ترغیبم نکرد به جواب دادن، سوال را تغییر دادم به اینکه اگر از حرف مردم نمی‌ترسیدید چه کارهایی انجام می‌دادید؟

یک مورد را نوشته‌ام شاید فحش می‌دادم ؛)