بعضی چیزها را نه می‌شود تجربه نکرد و نه می‌شود دو بار تجربه‌شان کرد.

تجربه نکردنشان همان آبی ِ دوردستی است که به آن خیره شده‌ایم و حسرت آزمودن و تملک آنها در سرمان آرام نمی‌شود. آنها را می‌شود صرفا یکبار و فقط یکبار تجربه‌شان کرد تا به خود و دیگران ثابت کنیم از عهده آن بر می‌آییم، ما هم این بازی را خوب بلدیم و می‌توانیم ادامه دهیم هرچند به طاقت و دشواری.

و دو بار تجربه نکرد برای اینکه تجربه‌ی بار دوم اشتباه بزرگی است و ظلم به خودمان، همان بازی را از سر گرفتن است در یک چرخه‌ی تکراری بدون آنکه بهره‌ای به آدم افزوده شود، حتی شاید یک چرخه فرسایشی، حتی شاید یک تسلسل باطل و ماندن در وضعیت موجود و بهره‌کشی از خود. بعضی چیزها را فقط یکبار باید تجربه کرد نه کمتر و نه بیشتر.

 

‌پی‌نوشت در مورد تصویر: فکرمی‌کنم تجربه‌های بیش از یکبار شبیه همین تار عنکبوت باشند، شاید از بیرون جذاب و زیبا به نظر برسند اما ما را محصور خود نگه می‌دارند.