بعضی مهمانیها هست (بود) نمی‌شود نرفت، نه این که فقط دلتنگ آدمهای آن مهمانی شده باشیم، بلکه فضا و موقعیتی را نیاز داریم که احساس و وضعیت موجود ما را تغییر دهد. یا حتی مهمانیهایی بوده که اکراه ِ رفتن داشته‌ایم و بعد از تجربۀ آن، فهمیده‌ایم چقدر به آن فضا، به آن گفتگوها، شوخی و خنده‌ها احتیاج داشتیم. حتی گاهی ما نه برای آن آدمها و آن فضا بلکه برای بهبود اوضاع جهان خودمان به آن مهمانی رفته‌ایم.

نوشتن هم، به مهمانی رفتن کلمه‌هاست. ما میزبان کلمه‌هاییم، نمی‌دانیم چه اتفاقی خواهد افتاد، چه گفتگوهایی رد و بدل می‌شود، چه تدارکی دیده شده، چه خاطراتی بازگو می‌شود اما این را می‌دانیم نمی‌شود به این مهمانی نرفت، نمی‌شود ننوشت.

این را می‌دانیم یعنی امیدواریم آن آدم قبل از مهمانی با آدم بعد از مهمانی تفاوت داشته باشد و می‌فهمیم با نیم ساعت پیش خود فرق کرده‌ایم، می‌فهمیم جهان بیرون ما به ابهام جهان درون ما نیست، میزبان به ما راه حل خواهد داد، این تاثیر کلمه‌هاست.

 

پی‌نوشت: این متن را در حالی نوشتم که از مهمانی هزارکلمه‌ام برگشته‌ام.