دوستی می‌گفت همکاری دارد که با وجود برنامه‌های مسیریابی هنوز از نقشه‌های کاغذی استفاده می‌کند. دوستی اعتراف می‌کرد که با وجود نرم‌افزارهای بانکی برای انتقال پول، هنوز از دستگاه خودپرداز استفاده می‌کند. هر دوی اینها ما را به هدفمان می‌رسانند ولی اولی زمان بیشتری می‌برد. به این فکر می‌کنم آیا ما هم برای حل مسائلمان هنوز از راه حلهای قدیمی و اندیشه‌های کهنه استفاده می‌کنیم؟ آیا ما هم نسبت به به‌روز رسانی اندیشه‌هایمان مقاومت داریم یا از فکری جدید استقبال می‌کنیم؟ آیا وقتی از آدمهای امن زندگی‌مان توصیه‌ای می‌شنویم، در برابرشان جبهه می‌گیریم یا فکر می‌کنیم و با خود می‌گوییم شاید او درست می‌گوید، شاید راه حل او مسئله‌ام را سریعتر حل کند؟

می‌دانم این مسئله انتزاعی است، با چشم دیده نمی‌شود. مثل لباس پوشیدن نیست که تشخیص دهیم که مثلا الان مانتوهای اپل دار دیگر مد نیست و این روزها خانمی را نمی‌بینیم که این چنین لباس بپوشد اما اندیشه‌های ما در سرمان جا دارد و بعضی وقتها متوجه نیستیم که آنها باید تغییر کنند. فکر می‌کنم برای حل این مسئله می‌شود به آدمهایی نگاه کنیم که اندیشه‌هایشان، سبک زندگی‌شان را دوست داریم، به اینکه آنها چطور مسائل زندگیشان را حل می‌کنند و به مسائل از چه زاویه‌ای نگاه می‌کنند.